این روزها که جرأت دیوانگی کم است
مجموعه اشعار زیبای پارسی
به نام خداوند هستی بخش
معرفی سایت

به وبلاگ من خوش آمدید
پروفایل مدیر وبلاگ
موضوعات
شعرای معاصر
استاد قاسم فشنگچی(رنج)
سهراب سپهری
فریدون مشیری
احمد شاملو
علی شریعتی
شهریار
ملک الشعرای بهار
رهی معیری
فروغ فرخزاد
نیما یوشیج
شفیعی کدکنی
مهدی سهیلی
پروین اعتصامی
قیصرامین پور
هوشنگ ابتهاج-سایه
مهدی اخوان ثالث )م. امید(
شعرای قدیم
حافظ
سعدی
مولانا
وحشی بافقی
عطار
صائب تبریزی
سنایی غزنوی
فروغی بسطامی
بیدل دهلوی
اشعار به یاد ماندنی
نويسندگان
امین اصلانپور
امکانات جانبی
ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 44
بازدید کل : 168704
تعداد مطالب : 154
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

این روزها که جرأت دیوانگی کم است

آه، ای شباهت دور!
ای چشم های مغرور!
این روزها که جرأت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار ...
بگذریم!
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









ارسال توسط امین اصلانپور
آخرین مطالب
باران اضلاع فراغت می شست
صبح است گنجشک محض می خواند
صبح شوری ابعاد عید ذایقه را سایه کرد
سال میان دو پلک را ثانیه هایی شبیه راز تولد بدرقه کردند
کاج های زیادی بلند زاغ های زیادی سیاه
کاج های زیادی بلند زاغ های زیادی سیاه
روزی که دانش لب آب زندگی می کرد
باران نور که از شبکه دهلیز بی پایان فرو می ریخت
گیاه تلخ افسونی شوکران بنفش خورشید را..
قصه ام دیگر زنگار گرفت
سکوت ‚ بند گسسته است
سمت خیال دوست - ماه رنگ تفسیر مس بود
امشب در یک خواب عجیب رو به سمت کلمات باز خواهد شد
ظهر بود ابتدای خدا بود ریگزار عفیف گوش می کرد
ای عبور ظریف بال را معنی کن
اي خدا! اي رازدار بندگان شرمگينت
زندگي زيباست، كو چشمي كه » زيبائي « به بيند ؟
جواني، داستاني بود پريشان داستان بي سرانجامي
من كيم؟ گنج مهر و وفايم
زندگي با مهربانان ياد باد....
غم آبـــــادی به نـــــام زندگـــــانی ساختم بی تو
ولی در سینه ام فریادهاست
عاقبت صيد سفر شد يار ما
زندگي يعني چه؟ يعني آرزو كم داشت
دوست می دارم که با خویشان خود بیگانه باشم
آوازه خوان خسته...می شنیدم یه سیا
دوستش می دارم چرا كه می شناسمش،
در خلوت ِ روشن با تو گريسته ام
دست ات را به من بده دست هاي ِ تو با من آشناست
بیابان را سراسر مه گرفته است

لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Poems و آدرس poemsly.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به مجموعه اشعار زیبای پارسی آن مي باشد.